- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﻦ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺟﻨﺎﻥ ﺭﻫﺴﭙﺭﻡ ﺻﺪﻑ ﻋﺼﻤﺖ ﺩﺭﯾـﺎﯼ ﻭﻻ ﺭﺍ ﮔـﻮﻫـﺮﻡ ﭘـﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﭘـﺪﺭ ﻫـﻤـﺴـﺮ ﻣـﻦ کـرد شـهـیـد ﮐﺰ ﻏﻤﺶ ﺷﻤﻊ ﺻﻔﺖ ﺳﻮﺧﺖ ﺯ ﭘﺎ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
اول راه، غزل داغ و پریشان بشود…! بیت بیت غزل از داغ تو بی جان بشود روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا بیت خودت؛ بهر تو زندان بشود؟ مرغ باغ ملکوتی و زمین جای تو نیست پس عجب نیست مقامات تو کتمان بشود خواست قـتل پدرت پاک شود از اذهان دخترش را به تو داده ست که جبران بشود بلکه یک گرگ صفت آمده تا در حرمت پـشت آقـایـی بـی حـد تو پـنـهـان بـشـود ام فضل است و یا شمر، چه فرقی دارد؟ خواست با تشنگی ات درد، دو چندان بشود کـربـلایی شده ای لحـظه آخـر ز درون زهـر نـیـزه ست اگر وارد میدان بشود فرق دارد غمت اما؛ ز غم و داغ حسین کـفـتـری کو بـرسد؛ سایه ایشان بشود؟ غزلم گرچه پُر از زخم؛ ولیکن ای کاش مـرهـم زخـم دل شـاه خـراسـان بـشـود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
و جنس درد تو از جنس روضۀ حسن ست غریب خانۀ خود! غربت تو در وطن ست چگونه و به چه قـیدی؟ چه نـام باید داد؟ به ام فضل و به جعده اگر رباب زن ست زبان به شکوه گشوده ست زهر و می داند که این دو روح و دو تن نیست، بلکه یک بدن ست همیشه خون جگر نقش بسته بر دل تشت چنان که زینت هر باغ، سبزی چمن ست اگـر چه با حـسـن افـتـاده روی درد دلت ولی حسین هم این بین با تو هم سخن ست گریـز روضه اگر ناگـزیر از غـم اوست حـدیث اشـک و غـم دیـدۀ اباالحـسن ست شـدنـد بـر تـن تـو سـایـبـان کــبــوتــرهـا هـنوز روی زمین، آفـتـاب، بی کـفـن ست
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
زهر به جان زد شررم ای پدر سوخت ز پا تا به سرم ای پدر جواد مظلوم تو از دست رفت نـمـانـده دیـگـر اثـرم ای پــدر من که غریبانه زدم دست و پا مگر تو گـیری به برم ای پدر شـمـع شـدم آب شـدم سـوخـتـم لختۀ خـون شد جگـرم ای پدر حجـرۀ دربـسته مرا شد قـفـس ریخت همه بال و پرم ای پدر کاش که میبـود به بـالای سر ایـن دم آخـر پـســرم ای پــدر یار؛ مرا کـشت به فصل شباب زد به جگـر نـیـشـتـرم ای پدر تـشنـهام و به یـاد جـدّم حـسین اشکفـشان از بصرم ای پـدر با نـفـس « مـیـثم » دلـسـوخـتـه ریخت به دلها شررم ای پدر
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
ای عرش، خاک پای تو یا حضرت جواد جود و کرم گدای تو یا حضرت جواد دل مـهـبـط ولای تو یا حضرت جـواد قـرآن پُـر از ثنای تو یا حضرت جواد مـدّاح تـو خـدای تو یـا حضرت جـواد جان جهـان فـدای تو یا حضرت جواد در حُـسن تو فـروغ خـدا موج میزند آیات جود و لطف و عطا موج میزند در خُـلق با صفـات، صفا موج میزند در طلعـتت جـمال رضا مـوج میزند راز و نیار و ذکـر و دعا موج میزند در صحن با صفای تو یا حضرت جواد تو کـیـستی؟ فـروغ خـداونـد سـرمدی فـرزنـد فـاطـمـه ثــمـر قـلـب احـمـدی جـان مجـسّـم اسـتـی و روح مجـرّدی دیـن را مـؤیّــدی و خــدا را مـؤیّــدی ابـن الـرّضـای اوّل و سـوّم مـحـمّـدی ایمان بود رضای تو یا حضرت جواد جـود و کـرم دو سـائـل باب کـرامتـت بر نه فلک حکـومت و در دل اقامتت در روز حـشر چشم قیامت به قـامتت از کـودکـی به دست، لـوای امـامـتـت بر مـلـک بی حـدود الـهـی زعـامـتـت خود چیست اقتضای تو یا حضرت جواد عـلـم تو فـوق عـلم تـمامیِّ عـالـم است در شرح علم و دانش تو وصف ما کم است عاجز به پیش نطق تو صد پور اکثم است گـفـتار تو تمام چو آیـات محـکم است هر جمله ات حیات دو صد پور مریم است ای حرز جان، دعای تو یا حضرت جواد پایت به فرش و زینت عرش معظّمی در کـودکـیـت پـیـر اسـاتـیـد عــالـمـی احـیـاگـر هـزار مـسـیـحـا به هر دمی آری نـهـم وصـیِّ رســول مـکــرّمــی ابـن الــرّضــای اشـــرف اولاد آدمـی خـلـقـت بود برای تو یا حضرت جواد مأمون ذلیـل عـزّت و جـاه و جلال تو قـدر و جـلال و منـزلـتـش پـایـمال تو قـرآن گـواه دانش و عـلـم و کـمـال تو پـیـدا بـود جــمـال خـدا در جـمـال تـو جنّت شکـوفه ای بود از یک نهـال تو هستی بود عطای تو یا حضرت جواد با آن جلال و عزّت و قدر و کمال و جاه گـردید بر تو خـانـۀ در بـسته قـتـلگـاه شد هـمـسـر تو قـاتـلـت ای حجّـت اله در موسم جوانی، بی جرم و بی گـناه شــد قـسـمـت تـو زهــر جـفــا آه آه آه از یـار بی وفـای تو یا حضرت جـواد در بین حجره سوختی و دست و پا زدی وز سوز دل رسول خدا را صدا زدی هنـگـام مـرگ نـالـۀ به یاد رضا زدی از اشگ دیده زخم درون را دوا زدی در بیـت خـویش نـالـۀ واغـربـتـا زدی کی بود این سزای تو یا حضرت جواد دنـیـا نـدیــد بـعـد پــدر شــادمــانـیات پـیـوستـه بود غـصّه و درد نـهـانیات تـا شـد خـمـوش زمــزمـۀ آسـمـانیات قاتل گریست بر تو و بر نوجـوانیات در قلب «میثم» است غـم جـاودانیات سوزم من از عزای تو یا حضرت جواد
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
خـواهـر نداشتم که پـرستاریام کند مـادر نـداشتـم که مـرا یـاریام کـند این بی كسی خلاصه به بی مادری نشد بـابـا نـبـود رفـع گـرفـتـاریام کـنـد تنهـا جـفـای هـمـسر من قـاتـلـم نشد اصلاً کـسی نبـود که دلـداریام کند جود مرا به زهر جفایش جواب داد نیّت نـداشت ایـنکـه وفـاداریام کند در خـانه ام محـاصرۀ دشمـنان شدم یک یار نیست تا که علمداریام کند دیگـر کسی به داد دل من نمی رسد باید اَجـل بیـاید و غـمخـواریام کند سوز عطش مرا به دل قـتلگـاه برد هادی کجاست چـارۀ بیـماریام کند جان دادم و کسی به روی سینهام نبود یـاد حـسـیـن وقت بـلا یـاریام کـند رأسـم جـدا نـشد که مـیـان اسـیـرها بـالای نـیـزه شـاهـد بـازاریام کـند با سُّـم اسب، پـیـکـر من آشـنـا نـشد خونم نریخت تا همه جا جاریام کند طاغوت از مبارزۀ من امان نداشت عمری ز کینه خواست دل آزاریام کند مهدی بیا که تـازه شده داغ فـاطـمه بـا قـامت خـمـیـده عـزاداریام کـند
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
گرچه پیـدا سـوز غـمـهایم ز آه من بود آگـه از غــم هـای پـنـهـانـم الـه من بـود آب شد از آتش زهر جفا جانم چو شمع سوختم سر تا به پا و حق گواه من بود از ستم بر گـلـشن جانم شرر افكـنده اند خود نمیدانم چه تقصیر و گـناه من بود (دشمن از دشمن نبیند آن چه من دیدم ز دوست) همسر من قـاتـلـم شد حق گـواه من بود گرچه این بیدادگـر بیداد بر من می كند روز محشرحضرت حق داد خواه من بود می زند سوسو اگرچه شمع عمر من، ولی اخـتـر سُـرخ شهادت در نـگـاه من بود هاتف غیبی بشارت می دهد بر اهل نور بعد شام غـم ظهـوری در پگـاه من بود قتلگاه مادر من گر كه شد در پشت در حـجـرۀ در بـستـۀ من قـتـلـگـاه من بود ای شهادت دیر كردی زودتر از در درآی چون ز جنّت فاطمه چشمش به راه من بود گرچه من سیمرغ قاف عرش بودم از ازل قـبـلـه گـاه اهـل دیـن آرامـگـاه من بـود هركه با اشكـش مُزیّن می كند بـزم مرا ای «وفائی» روزمحشر در پناه من بود
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
گه ز پـا اُفـتـم و با آه جـگـر می خیزم گه نشیـنم وسط حجـره و بر می خیزم دل من با جگر خون شده عادت کرده مثل هر روز که با سوز جگر می خیزم نـگـرانِ نَـفَـسِ سوخـتـه ام نیست کسی تشنه جان بازم و دنیای دگر می خیزم به گـمانم دگر این عـمـر وصالی ندهد در جـوانـی ز پی بـار سـفـر می خیزم قتلگاهم شده این حجرۀ در بسته حسین گرچه بی نیزه و شمشیر و سپر می خیزم به جوانیِّ علی اکـبرت ای جـدّ غریب وقت رفـتن به تماشای پـسر می خیزم به امــیـد نـفـس آخــر و دیــدار اجــل گاه در بستر خود دیده به در می خیزم یاد پهلـوی شکسته کـمرم را خـم کرد گه از این دنده به پهلوی دگر می خیزم من که در کودکی یک بار زمین افتادم گاه چون فـاطمه با درد کمر می خیزم با خـروج پـسر فـاطمه هنگـام ظهـور هـمـره منـتـقـم فـاطـمـه بر می خـیـزم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
حـجّـت کـبــریـا امــام جــواد کـعــبـۀ انــبــیــا امــام جــواد قــبــلــۀ اولــیــا امــام جـــواد بــابـی انـت یـا امـــام جـــواد بــابـی انـت یـا امـــام جـــواد تـو ابـالهــادی و ابـاالکــرمی تـو کــلـیـمالـلـه مـسـیـح دمـی تو مقام و تو حجر، تو حرمی تـو مراد همـه، تـو باب مراد بــابـی انـت یـا امـــام جـــواد تــشــنــۀ کــوثــر ولای تـوأم سرفـرازم که خـاک پای توأم سـائـلـم؛ ســائـل گــدای تـوأم دامنت را ز کف نخـواهم داد بــابـی انـت یـا امـــام جـــواد نـــالــه و اشـــک و آه آوردم گـرد عـصـیــان ز راه آوردم بــه حــریــمــت پــنـاه آوردم کـرمت را نـمـیبــرم از یــاد بــابـی انـت یـا امـــام جـــواد تـو ز عــالـم گـرهگـشـایـی تو تو امـامـی، تو رهـنـمـایی تو تـو عــزیـز دل رضـایـی تـو که رضا بر لب تو بوسه نهاد بــابـی انـت یـا امـــام جـــواد ای به دست تو باز، مشکل من یـاد رویـت چـراغ محفـل من کـاظمـیـن تــو قـبـلــۀ دل من کعـبۀ دل ز جـان سلامت بـاد بــابـی انـت یـا امـــام جـــواد تـو جـوادی و سـائـلـت عـالـم کـمـتـرین سـائـل درت حـاتـم ای فــدای کــرامــتـت گــردم قـدر من کم، عـنایت تـو زیاد بــابـی انـت یـا امـــام جـــواد تو جـواد و پـدر امـام رئـوف جود کرده به خاک پات وقوف لطفت افزونتر از حروف و الوف بلکـه وصفت فراتـر از اعداد بــابـی انـت یـا امـــام جـــواد حیف کز حق خود شدی محروم مثـل اجـداد طاهـرت مـظلـوم کرد یارت ز زهر کین مسموم شـرر زهـر در دلــت افــتــاد بــابـی انـت یـا امـــام جـــواد تو که سرو ریاض دین بودی تو که خود باغـبان دین بودی در امامـان جـوانتـرین بودی از چه شد یار مار و زهرت داد؟ بــابـی انـت یـا امـــام جـــواد تو که بر جسم دین روان بودی تو که توحیـد را نشـان بودی به چه تقصیر تشنه جان دادی؟ رفت آهـت بـر آسمان ز نهاد بــابـی انـت یـا امـــام جـــواد دل میثم هماره سـوزد از این کـه نـهـادنـد ای ســلالـۀ دیـن بدنت را ز کین به روی زمین مثـل جـدت حـسیـن از بـیـداد بــابـی انـت یـا امـــام جـــواد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
ای ز روی تو روی حق پیدا آفــتــاب قـــدیـــمـــی دنـــیـــا ای که دریاست پیش تو قطره ای نـمـی از کـرامـتـت دریـا ای مــسـلـمـان چـشـم تــو آدم شـده روی تــو قــبــلــۀ حــوا ای به طفـلی فـقـیه هر مرجع ای امــام تـــمــام عــالــم هــا به گـمانـم که حضرت موسی نامتـان را نـوشته روی عصا یا که اصلا مـسیح وقـت شفـا مـی بـرد یـا جـواد نـام تـو را این همه جود و فضل و احسان را ارث بردی ز مـادرت زهـرا بـا گـدایـیِ تـو بـزرگ شـدیـم یـا عـلـی اکـبـر امــام رضــا روز اول که یـادمـان کـردنـد ریـزه خـوار جـوادمان کردند جود و بخشش برای تو هیچ است کـل عالم ورای تو هیچ است بـاغ جنّت به آن همه عظمت پیش صحن و سرای تو هیچ است از روایـات عـشـق فـهـمـیـدم جان عالم به پای تو هیچ است معـجـزات مـسیح و کـار شفا در حضور دعای تو هیچ است این بـلـنـدی خـاک تـا افـلاک پیش گلدسته های تو هیچ است دیـن ما بـنـدگـی مـا هـمـه اش به خدا بی ولای تو هیچ است کعبه، زمزم، حرم، صفا، مروه همه پیش صفای تو هیچ است بیش از این مـدح تو نمی دانم شعر من در ثنای تو هیچ است ای امـام جــوان اهـلُ الـبـیـت قــمــر آســمـان اهـلُ الـبـیـت دل ما غرق در عنایت توست تـشـنـۀ بــادۀ ولایـت تـوسـت در هـمان کـودکی امـام شدی این خودش برترین لیاقت توست این که زهـراست مـادرت آقا به خدا بهترین سعادت توست روز مـحـشـر تـمـامـیِ عـالـم دست بر دامن شفاعت توست از درت خلق دستِ پُر رفـتند جود و بخشش همیشه عادت توست هرکه یک بار شد نمک گیرت تـا ابـد بـنـدۀ کـرامت تـوست کاش می شد که در حرم بودم در شبی که شب شهادت توست هــمـسـرت قــاتـلـت شـده آقـا این خودش راز سخت غربت توست همسرت پیر و مـو سفیدت کرد در جـوانی تو را شهـیـدت کرد گـوشۀ حجـره بی صدا بودی به غـم و غـصه مبـتـلا بودی جگـرت سوخت، با لب تشنه چون جگر گوشۀ رضا بودی چـقـدر زود پـرپـرت کـردنـد تــو امــام جــوان مــا بــودی موقـع دست و پـا زدن قـطعاً یـاد گـــودال کــربــلا بــودی یـاد غـم های عـمـه ات زیـنب یـاد طـفـلان بـی نــوا بــودی یاد طـفـلـی که تا پـدر را دید گـفـت بابای من کجـا بـودی؟ دخـتـرت را ببر که پیـر شده رفـتـنـم مـدّتـی ست دیـر شده
: امتیاز
|
ذکر زمزمه ای شهادت امام جواد علیه السلام
زَنَد گلِ امام رضا، میان حجره دست و پا شده زمین کــاظمین، ز داغ او چو کربلا حجّت خدا جواد *** یوسف رضا جواد *** کشتــۀ جـفـا جواد جـانِ مـا فـدایِ تـو؛ جـانِ مـا فـدایِ تـو؛ جـانِ مـا فـدایِ تـو( ۲ ) **************************************** عـاقبت شدی فـدا *** از جفـای اَشقـیاء *** ای گـل امام رضا انِ مـا فـدایِ تـو؛ جـانِ مـا فـدایِ تـو؛ جـانِ مـا فـدایِ تـو( ۲ ) **************************************** مقتدای عـالمیـن *** ای شهیـد کـاظمین *** جـلـوۀ غـمِ حسین جـانِ مـا فـدایِ تـو؛ جـانِ مـا فـدایِ تـو؛ جـانِ مـا فـدایِ تـو( ۲ ) **************************************** زندگیِ من حسین *** پاره پاره تن حسین *** شاه بی کفن حسین جـانِ مـا فـدایِ تـو؛ جـانِ مـا فـدایِ تـو؛ جـانِ مـا فـدایِ تـو( ۲ )
: امتیاز
|
ذکر زمزمه ای شهادت امام جواد علیه السلام
شد خــزان در جــوانـی بـهــارم همــدمی غـیر از اشکــم نــدارم ظلــمِ کــافــر آتــشم زد زهر همــســر آتشم زد لیکن از اینها فـزونتــر داغ مــــادر آتــشــم زد من غریبم؛ من غریبم ************* آتــش غــــم زد از دل شــــراره مثــل بــابــا جــگــرم شـد پــاره در غــریــبی نـالـه دارم سر به خاکِ غــم گذارم دارم این دَم بین حجــره تشنه لب جــان می سپارم من غریبم؛ من غریبم ************* همچون لاله پژمردن چه سخت است تشنه لب جان سپردن چه سخت است آه از آن اندوه و غوغــا قتلگــاه و خیــل اَعــداء شد لبش چون چوب خشکی از عطش فـرزند زهـرا ای حسین جان؛ ای حسین جان؛
: امتیاز
|
ذکرسینه شهادت امام جواد علیهالسلام
جــواد الائــمّه، شده کـشتــه ز کـیـنه دوباره شد عزادار، شهیــدۀ مدیــنــه به دل سوزِ شرر دید رضــا داغ پســر دید واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا *************************************** گــلِ امامِ هشتــم، به احــوال پریشان شهید راه اسلام ، شده با لبِ عطشان به بــزم ســوگ لاله زند فــاطــمه نــالـه واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا *************************************** از آن زهر کاری چه ناله ها زدی تو به حُجره بمیرم که دست و پا زدی تو شود جـان به فـدایت فــدایِ نــالــه هـایت واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا *************************************** غمت گشته جــاری، کرانه تا کــرانه غریبانه بسوزی؛ ز زهر کین به خانه شده زنـده به اذهـان غــمِ شــاهِ شهـیــدان واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا *************************************** به قتلگــه فتاد و، سـری به تن ندارد زند فــاطمه ناله، حسیـن کـفـن ندارد دگر جان شده بر لب امــان از دل زیـنـب واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا؛ واویلا
: امتیاز
|
ذکرسینه شهادت امام جواد علیهالسلام
جـلـوۀ جــودی و عــدل و دادی پــور سلطـانی و حــق نــهـادی من چه گویم به وصفِ مـقـامت مــظــهــرُ الَّــه امـــامِ جـــوادی ای بر دو عـالـم مولا *** ای نـور چشـم بابا *** ای غـصّه دارِ زهـرا یـا سیّـدی یا مـظـلـوم؛ یـا سیّـدی یا مـظـلـوم؛ یـا سیّـدی یا مـظـلـوم ( ۲ ) ********************************************* ســرورِ عـرصــۀ عــالــمــیـنـی لالــۀ مــشــهــدِ کــاظــمــیــنــی غــربتـت غــربتِ فــاطــمــی و روضه ات روضه های حسینی در بـیـن حجــره آقــا *** با نــاله و بـا آوا *** تو می زدی دست و پــا یـا سیّـدی یا مـظـلـوم؛ یـا سیّـدی یا مـظـلـوم؛ یـا سیّـدی یا مـظـلـوم ( ۲ ) ********************************************* همچـنـان مجـتـبــی تو غــریـبی هـمـسـرت شــد زن نـانـجـیــبـی زیر لـب کـنـج حجـره تو داری چـون عــلـی ذکـر ام یــجـیــبــی شد در دو عالم غوغا *** از داغ ابن الرضا *** وای دل غمین شد زهرا یـا سیّـدی یا مـظـلـوم؛ یـا سیّـدی یا مـظـلـوم؛ یـا سیّـدی یا مـظـلـوم ( ۲ )
: امتیاز
|
ذکرسینه شهادت امام جواد علیهالسلام
ما همه عبــدِ تو یا جـوادیــم نشستــه پشتِ باب المــرادیم بهشت ما نــوکرا روضه و هیـئتِ
: امتیاز
|
ذکرسینه شهادت امام جواد علیهالسلام
تو آیت عظمــایی، تو حجت کبــرایــی تو مظهــر جود حق، امیــد دل مــایــی ای زادۀ زهــرا، جــــانــم بــه فــدایـت با عـتــرت طاهـا، گــریــم به عـزایت واویلا واویلا؛ واویلا واویلا؛ واویلا واویلا؛ واویلا واویلا ************************************ آغشته به خون دل، شد روح و روان تو سوز شرر آن زهر، زد شعله به جان تو ای عــرش مـعــلّـی، خــاک رهت آقـا شد حــجــرۀ خــانه، قـتـلــگــه ات آقـا واویلا واویلا؛ واویلا واویلا؛ واویلا واویلا؛ واویلا واویلا ************************************ ای آنکه بهاری و، مانوس خزان بودی از کودکی ات گریان، بر قدّ کمان بودی تو گــریــه نمودی، بر روضۀ سیــلـی بر چــادر خــاکی، بر صورت نیـلــی واویلا واویلا؛ واویلا واویلا؛ واویلا واویلا؛ واویلا واویلا
: امتیاز
|
ذکرسینه شهادت امام جواد علیه السلام
اگــر چــه اسیــرم به غـفـلت رســد لـطــف مــولا بــه دادم ز جان شکــر حق را بگویم که در بـنــد عــشـــق جــوادم شـدم مــرثیــه خـوان دلـبــر به ســوز و بـه آه و بــه زاری بــه یــاد امــــام غـــریــبــم شـده اشـــکــم از دیــده جــاری به قلبم فتاده، شــرار عزایت جــوادُ الائـمـه، بمــیـرم بـرایت واویلا؛ واغربتا؛ واغربتا؛ واغربتا (۳) ************************* بـگــویــم ز مـظـلــومـیِ تــو به غـربت زدی نـالـه هــا، آه چه گویم چه گـویم چه گـویم به حجــره زدی دست و پا، آه عــیــون تــــمــام مــلائــک بــرای شــمــا گــریــه کــرده به عــرش برین فــاطمه در عــزای شـمــا گــریــه کــرده غریبانه گـفتی، خـدایا خدایا شده خون به قلبِ، پریشان زهرا واویلا؛ واغربتا؛ واغربتا؛ واغربتا (۳) ************************* عـلـی اکـبــرِ شمس هـشـتـم زنـد نــالــه از ظلم و بیـداد در این روضه خوانی جانم کــنــم از غــم کـربــلا یــاد بـــگــویــم ز داغ امــامـــی که در قـتـلـگـه لاله تـن بود و در تابش نــور خــورشید تن بی ســرش بی کـفـن بود شده جان عالم، ازاین غصه برلب سلام خداوند، به سالار زینب یا حسین یابن الزهرا؛ یابن الزهرا؛ یابن الزهرا
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
هر دم هـزار نـوبت جان از بدن برآید تا آه سیـنه ســوزى از قـلـب من برآید بس كوه غصه بُردم بس خون دل كه خوردم گویى كه از لبم خون جاى سخن برآید از بس كه یار قاتل سوزم نهفته در دل تـرسم كه جاى آهـم دود از دهن برآید دیگر نمانده هیچم تا كى به خود بپیچم اى مرگ همتى كن تا جان ز تن برآید امروز بین حجـره فــردا كـنـار كوچه آواى غـربـت مـن از ایـن بـدن بـرآیـد نیكوست زهر دشمن در راه دوست از من هم سـوخـتن به آتش هم سـاختن بـرآید ازبس كه رفتم از تاب از بس تنم شده آب بر من صداى فـریـاد از پـیـرهن برآید نَبوَد عجب كه بر من هنگام دفن این تن خون در لحد بجوشد سوز از كفن برآید جان سوز شعر میثم خیزد ز دل دمادم مـانـند نـالـه اى كـز بیت الحـزن بـرآید
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
ای دل تو بخوان تا که غریبانه بگرییم با چـشـم تر از غـربت جانـانه بگـرییم با یــاد گــل روی عــزیــز دل زهـــرا شمـعـی شده در مـاتـم پـروانه بگـرییم ای نـور دل حـضرت اربـاب، شـبـانـه با شاه خـراسـان به تو دُردانـه بگـرییم بـا نـالـۀ زهــرا و به هـمــراه نـقـیّ ات بر حـال تو، با حـال پـریـشانه بگـرییم داغی است به سینه که سزد تا سحر امشب بر اشک تو و خُـدعـۀ بیـگـانه بگـرییم بالیـن تو امشب نه طـبـیـبی نـه حـبیبی بـگـذار بــرای تـو طبـیـبـانـه بـگـریـیم ای پـاره جـگـر اذن بـده تا که دمـی را بر کـشـتۀ صد پـاره غـریـبانه بگـریـیم بر آن بدن بی سرِ عریان به روی خاک چون دخـترک گـوشـۀ ویـرانه بگـرییم
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
تـا آه سـینه سـوزی، از قـلـب من برآیـد هر دم هـزار نـوبت، جـانـم ز تن بـرآید بس کوه غصه بُردم، بس خون دل که خوردم پیـوسته از لـبـم جـان جـای سخـن برآید از بس که یـار جـانی آتـش زده به جانم تـرسـم که جـای آهـم دود از دهن برآید دیگر نمانده هیچم تا کی به خود بـپـیچم ای مرگ هــمتی کن تا جان ز تن برآید امـروز بین حجـره، فـردا کـنـار کـوچه فــریــاد غــربت من از ایـن بـدن بـرآید نیکوست زهر دشمن در راه دوست کز من هم ســاختــن به آتش هـم سـوختن برآید ازبس که رفتم از تاب،ازبس که گشته ام آب فــریــاد آه آهـــم از پــیـــرهــن بــرآیــد جـا دارد از غـم من هنگـام دفـن این تن خون در لحد بجوشد اشک از کفن برآید
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
سوخت از زهر هلاهل جگرم مادر جان! تیره شد روز به پیش نظرم مـادر جان! من در این حجرۀ در بسته بخود مى پیچم کس نداند که چه آمد به سرم مادر جان! من جـوادم که به یاد تو سخـن مى گـویم چون تو را از همه مشتاق ترم مادر جان! هـمچـو شمعى اثـر زهـر سـتم آبـم کرد سوخت پروانه صفت بال و پرم مادرجان! چون تو در فصل جوانى ز جهان خواهم رفت که زده داغ تو بر جان شررم مادر جان! به لب خـشـک منِ غـمـزده آبى بـرسان کز عطش سوخته پا تا به سرم مادر جان! شعر ژولیـده گـواهى دهد از غربت من دوست دارم که بیایى به برم مادر جان!
: امتیاز
|